زندگـی را اشكـی بيش نمـیدانم ، پـس بگـــذار با اشک چشمانم بنويســــم :
خــودت را کــه بــزنــی بــه آن راه یــادت مــی رود !
سُکــــوتــــــــ ... رســا تــرین فــریــاد یک " مرد " است ... وقتی سکوتـــــ میکند ... وقتی بحث نمیکند ... وقتی برای به کرسی نشاندن عقایدش تلاش نمیکند ... بــفــهــم ..! که واقعــا آسیب دیده است ...
به سلامتی کسی که دیگه بهش زنگ نمیزنم...اما اگه بفهمم خطش خاموشه دق میکنم!...
امشَــب ...!
چــ ه زیبــآســتـــ و رؤیـآیـی را فقـط بـآ تـو حـس میکنم...
وقتی کودک بودم به من گفتند همه را دوست بدار ...حالا که از میان همه به یک نفر دل بستم میگویند " فراموشش کن ... »
حال و روزم خوب و خوش نیست بی تو نا آرومم.... به یادت که میوفتم نگرانت می شم...
اون دوتا مست چشات منو خوابم می کنه ذره ذره اون نگات، داره آبم می کنه داره میمیره دلم، واسه مخمل نگات همه رنگی رو شناختم، من با اون رنگ چشات مثل یک رویای خوش، پا گرفتی تو شبام از یه دنیای دیگه، قصه ها گفتی برام هنوز از حرم تنت، داره می سوزه تنم از تو سبزه زار شده، خاک خشک بدنم دستهای عاشق تو، منو از نو تازه ساخت دل ناباور من، جز تو عشقی نشناخت داره میمیره دلم، واسه مخمل نگات همه رنگی رو شناختم، من با اون رنگ چشات....
همه چیز فقط اولش خیلی خوبه مثل عاشق شدن، ازدواج و قول و قرار گذاشتن، حتی وبلاگ نویسی وبلاگ نویسی هم فقط اولش خوبه بعدش دوباره همه چیز، همه شور و هیجانات کمرنگ میشه دوباره همه چیز عادی میشه....همه قول و قرار ها فراموش می شه مگر اینکه، باز یه اتفاق، یه جرقه بشه برا شعله کشیدن احساسات خاموش شده و از یاد رفته... اما به چه قیمتی؟؟ به قیمت از دست رفتن خیلی چیزای دیگه که.... ولش کن... وقتی کاری ازت ساخته نیست، بی خودی خودتو به در و دیوار نکوب!! گله و شکایت نکن، زار نزن، قشقرق به پا نکن، حرص نخور... این روزها به نظرم بهترین کار فقط سکوته.... فقط سکوت کن و هیچی نگو.... دیگه نگو که چجوری روزات داره میگذره...نگو که تو چه حالی هستی... نگو دردت چیه؟! حرفهای تکراری نزن که باز ختم بشه به یه روبان مشکی.... وقتی پرسید چه طوری...بگو خوبم ... میگذره... اما نگو چجوری میگذره... سکوت کن و صبر کن.... وقتی همه تلاشتو کردی و به هر دری که می تونستی زدی.... وقتی هر راهی به فکرت میرسیده رفتی و نتیجه نگرفتی.... بیشتر ازین خودتو آزار نده... نمیتونم بگم خودتو بزن به بی خیالی.. چون غیر ممکنه... فقط صبوری کن و سکوت.... دیگه درد دلت را بهش نگو.... به هیچکس نگو.... همه دنبال سوء استفاده اند... منتظر فرصت برا ضربه زدن به تو... دردتو را بهش نگو، چون فوری بهت میگه دنبال بهانه ای... تنها کاری که میتونی بکنی اینه: فقط طاقت بیار و مرد باش.... حرفاتو تو دل خودت نگه دار... هوس درد دل کردن نکن که .... نذار اشکاتو کسی ببینه.. برا کسی گریه نکن... اعصاب اونم به هم نریز.. دنیا 2 روز که بیشتر نیست.. یه روزش رفت....یه روز بیشتر نمونده تا رفتن...تا پرواز...تا مردن.... این یه روز هم میگذره و راحت می شی...همه چی تموم میشه.... فقط بشین و تماشا کن و انتظار بکش.... ببین چی پیش میاد... گاهی تسلیم شدن هم بد نیست.. تا کی میخوای بجنگی؟؟... تنهایی جنگیدن خیلی سخته.... اگه یکی کنارت بود شاید میتونستی پیروز شی... بهتره فقط بشینی و انتظار بکشی.. انتظار روزی را که پرواز کنی تو آسمون و ازین زمین و زمینی ها ش و غم و غصه زندگی خلاص شی.... و یه نفس راحت بکشی... آه ه ه ه هییییییمممممم راحت شدم....
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|