عشق ماندگار

عاشقانه

زندگـی را اشكـی بيش نمـیدانم ،

 

پـس بگـــذار با اشک چشمانم بنويســــم :

 


 *بيادتـــــم هميشه*

 

 

+نوشته شده در شنبه 23 شهريور 1392برچسب:,ساعت18:18توسط آرش | |

خــودت را کــه بــزنــی بــه آن راه یــادت مــی رود !
کــه روزی کــســــی بـــــــود . . .
کــه خـنـــده هــایــت را دوســت داشــت !
کــه دوســت نــداشــت چـشـمــانــت نـمـنــاک شــود !
کــافی اســت خــودت را بــه آن راه بــزنــی . . .
 تــا هـمــه ی ایـنـهــا را فـرامــوش کـنــی . . .

 

+نوشته شده در شنبه 23 شهريور 1392برچسب:,ساعت18:17توسط آرش | |

سُکــــوتــــــــ ...

 

 

رســا تــرین فــریــاد یک " مرد " است ...

 

 

وقتی سکوتـــــ میکند ...

 

 

وقتی بحث نمیکند ...

 

وقتی برای به کرسی نشاندن عقایدش تلاش نمیکند ...

 

 

بــفــهــم ..!

 

 

که واقعــا آسیب دیده است ...

+نوشته شده در شنبه 23 شهريور 1392برچسب:,ساعت18:15توسط آرش | |

به سلامتی کسی که دیگه بهش زنگ نمیزنم...اما اگه بفهمم

 خطش خاموشه دق میکنم!...

+نوشته شده در شنبه 23 شهريور 1392برچسب:,ساعت18:14توسط آرش | |

 

امشَــب ...!

گریـﮧ مے کـُنم ...

بـﮧ یــآد ِ تـَمــآم ِ آטּ چیزے کـﮧ خوآستے و بـُودم ...

کـﮧ خوآستـَم و نـَبودے ...

امشـَـب ...!

بـﮧ پــآس ِ تـَمــآم ِ تـَحقیرهــآیے کـﮧ

بـﮧ خــآطرت شـِنیدم و هـَنوز 

شـِکست نـَخوردم ...

امشـَـب ...!

بـﮧ یــآد ِ تــُ ـ ـ ـو ...

بـﮧ یــآد ِ دل ِ عــآشقَم ...

بـﮧ یــآد ِ طـَعم ِ تـَلخ ِ دوست دآشتـَטּ ...

امشـَـب ...!

گریـﮧ مے کـُنم ...

 

+نوشته شده در شنبه 23 شهريور 1392برچسب:,ساعت18:13توسط آرش | |

چــ ه زیبــآســتـــ

کــ ه تــو تنــهآ نیـــآز مـــن بــآشی

و چــ ه عـآشقــآ نــ ه اســت

کــ ه تـــو تنــهــآ آرزویــم بــآشی

و چــ ه رؤیــآیی اســت

ایــن لحظــ ه هآ ـی نــآب عآشــقی

و مــن همــ ه زیبـآیی عـآشقـآنـ ه

 و رؤیـآیـی را فقـط بـآ تـو حـس میکنم...

 

+نوشته شده در شنبه 23 شهريور 1392برچسب:,ساعت18:11توسط آرش | |

وقتی کودک بودم به من گفتند همه را دوست بدار

...حالا که از میان همه به یک نفر دل بستم

میگویند   " فراموشش کن ... »

  

 

+نوشته شده در شنبه 23 شهريور 1392برچسب:,ساعت18:8توسط آرش | |

+نوشته شده در پنج شنبه 21 شهريور 1392برچسب:,ساعت23:10توسط آرش | |

حال و روزم خوب و خوش نیست

بی تو نا آرومم....

به یادت که میوفتم

نگرانت می شم...

+نوشته شده در سه شنبه 5 شهريور 1392برچسب:,ساعت18:49توسط آرش | |

+نوشته شده در سه شنبه 5 شهريور 1392برچسب:,ساعت18:21توسط آرش | |

اون دوتا مست چشات منو خوابم می کنه

ذره ذره اون نگات، داره آبم می کنه

داره میمیره دلم، واسه مخمل نگات

همه رنگی رو شناختم، من با اون رنگ چشات

مثل یک رویای خوش، پا گرفتی تو شبام

از یه دنیای دیگه، قصه ها گفتی برام

هنوز از حرم تنت، داره می سوزه تنم

از تو سبزه زار شده، خاک خشک بدنم

دستهای عاشق تو، منو از نو تازه ساخت

دل ناباور من، جز تو عشقی نشناخت

داره میمیره دلم، واسه مخمل نگات

همه رنگی رو شناختم، من با اون رنگ چشات....

 

+نوشته شده در سه شنبه 5 شهريور 1392برچسب:,ساعت17:57توسط آرش | |

همه چیز فقط اولش خیلی خوبه

مثل عاشق شدن، ازدواج و قول و قرار گذاشتن، حتی وبلاگ نویسی

وبلاگ نویسی هم فقط اولش خوبه

بعدش دوباره همه چیز، همه شور و هیجانات کمرنگ میشه

دوباره همه چیز عادی میشه....همه قول و قرار ها فراموش می شه

مگر اینکه، باز یه اتفاق، یه جرقه بشه برا شعله کشیدن احساسات خاموش شده و از یاد رفته...

اما به چه قیمتی؟؟ به قیمت از دست رفتن خیلی چیزای دیگه که.... ولش کن...

وقتی کاری ازت ساخته نیست، بی خودی خودتو به در و دیوار نکوب!!

گله و شکایت نکن، زار نزن، قشقرق به پا نکن، حرص نخور...

این روزها به نظرم بهترین کار فقط سکوته.... فقط سکوت کن و هیچی نگو....

دیگه نگو که چجوری روزات داره میگذره...نگو که تو چه حالی هستی...

نگو دردت چیه؟!

حرفهای تکراری نزن که باز ختم بشه به یه روبان مشکی....

وقتی پرسید چه طوری...بگو خوبم ... میگذره... اما نگو چجوری میگذره...

سکوت کن و صبر کن....

وقتی همه تلاشتو کردی و به هر دری که می تونستی زدی....

وقتی هر راهی به فکرت میرسیده رفتی و نتیجه نگرفتی....

بیشتر ازین خودتو آزار نده...

نمیتونم بگم خودتو بزن به بی خیالی.. چون غیر ممکنه...

فقط صبوری کن و سکوت....

دیگه درد دلت را بهش نگو.... به هیچکس نگو.... همه دنبال سوء استفاده اند...

منتظر فرصت برا ضربه زدن به تو...

 

دردتو را بهش نگو، چون فوری بهت میگه دنبال بهانه ای...

تنها کاری که میتونی بکنی اینه:

فقط طاقت بیار و مرد باش....

حرفاتو تو دل خودت نگه دار... هوس درد دل کردن نکن که ....

نذار اشکاتو کسی ببینه..

برا کسی گریه نکن...

اعصاب اونم به هم نریز.. 

دنیا 2 روز که بیشتر نیست..

یه روزش رفت....یه روز بیشتر نمونده تا رفتن...تا پرواز...تا مردن....

این یه روز هم میگذره و راحت می شی...همه چی تموم میشه....

فقط بشین و تماشا کن و انتظار بکش....

ببین چی پیش میاد...

گاهی تسلیم شدن هم بد نیست.. تا کی میخوای بجنگی؟؟... تنهایی جنگیدن خیلی سخته....

اگه یکی کنارت بود شاید میتونستی پیروز شی...

بهتره فقط بشینی و انتظار بکشی.. انتظار روزی را که پرواز کنی تو آسمون و ازین زمین و زمینی ها ش و غم و غصه زندگی خلاص شی....

و یه نفس راحت بکشی...

آه ه ه ه هییییییمممممم

راحت شدم....

+نوشته شده در دو شنبه 4 شهريور 1392برچسب:,ساعت17:14توسط آرش | |