عشق ماندگار

عاشقانه

هوس کرده ام که تو باشی و من باشم و هیچکس دیگری نباشد....

 

آنگاه داغ ترین آغوش و شیرین ترین بوسه ها را از لبانت بیرون بکشم.....

 

به تلافی تمام روزهایی که میخواهمت و تو نیستی.....

+نوشته شده در جمعه 28 تير 1392برچسب:,ساعت22:36توسط آرش | |

 

     خسته تر  از  آنم

 

    که لیوانی  چای  گرمم کند .......

 

     آغوش  گرم  تو  را  میخواهم

+نوشته شده در جمعه 28 تير 1392برچسب:,ساعت20:34توسط آرش | |

   پر از تنهایی ام.....

 

   ایکاش     بودی

 

دلم  از گریه  دیشب  گرفته.......

 

  ای کاش  بودی..........

+نوشته شده در جمعه 28 تير 1392برچسب:,ساعت20:33توسط آرش | |

خدایا توی دنیای ما آدما یه حسی  هست بنام ......   " کم آوردن  "

 

تو که خدایی و نمیتونی تجربش کنی ......

 

خوش بحالت

 

یار ما هر روز  کم میاره ...........امان

 

 

+نوشته شده در جمعه 28 تير 1392برچسب:,ساعت20:30توسط آرش | |

بهانه گیر ، زبان نفهم.........

 

قلبم رامی گویم

 

آخر تو را از کجا برایش بیاورم

+نوشته شده در جمعه 28 تير 1392برچسب:,ساعت20:30توسط آرش | |

اگر به یه نفر قول دادی باهاش بمونی

دیگه حق نداری چراغ امیدشو خاموش کنی

رو حرفت باش و عاشق باش

مطمئن باش دنیاشو به پات می ریزه

+نوشته شده در جمعه 28 تير 1392برچسب:,ساعت20:28توسط آرش | |

روزهای سختی است /نمیدانی چکار باید بکنی/با چه کسی در دل کنی/یاد روزهایی بخیر که بخاطر خاطرات هر روزش، یک عنوان  موضوع برای نوشتن وجود داشت اما اکنون تنها موضوع که قلبت را آزار می دهد، دلتنگی است/دلتنگی که شاید هیچکس حتی همانی که بخاطرش دلتنگی، نتواند درک ناید/دلتنگی را با چه دارویی باید درمان کرد/پزشک حاذق برای این درد چه کسی است/این دردید است که تنها یک پزشک و یک دارو دارد/میدانی همه ی این ها را چه کسی باید درمان کند؟ . . . . . چرا فکر می کنی؟..... همه ی این دردها ، پزشک و داروی اون فقط . . .  توئی   عشق من

+نوشته شده در جمعه 28 تير 1392برچسب:,ساعت20:17توسط آرش | |

فکرش را بکن اگر می شد آدم بال داشت، می تونست ÷رواز کنه و به هرجا میخواد بره، مثلا الان می رفت در کنار یارش و بر می گشت حتی به اندازه ی یک دیدار کوتاه/وقتی دلت میگیره، وقتی دلتنگ یک نفر میشی، دیگه هیچ چیزی برات معنا نداره، نمیتونی از هیچ چیزی لذت ببری/اخه دلتنگی بد دردیده/درمونش فقط دیداره یاره/یعنی میشه ببینمش.........

+نوشته شده در چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:,ساعت17:5توسط آرش | |

کنارت سرد و محکومم به رفتن، کنارم لحظه ای آروم نداری تو که دلواپسم بودی همیشه، نمیتونم ببینم بی قراری نمیدونم کجای قصه رفتی، که اینجوری منو دیوونه کردی به این تنهاییا عادت ندارم، همش دلشوره دارم برنگردی بگیر دستامو محکم باورم شه، به این زودی منو یادت نمیره عذابه رفتنت هر چی که باشه، نمیتونه تو رو از من بگیره بگیر دستامو محکم باورم شه، به این زودی منو یادت نمیره عذابه رفتنت هر چی که باشه، نمیتونه تو رو از من بگیره منو انکار کردی مثل هر روز، ولی من پای احساسم نشستم نشستم تا تو آرامش بگیری، رو این دلتنگیا چشمامو بستم نه میتونی منو تنها بزاری، نه میشه با سکوتت زندگی کرد نفسگیره ولی احساس کردم، یکی از ما داره میمیره برگرد بگیر دستامو محکم باورم شه، به این زودی منو یادت نمیره عذابه رفتنت هر چی که باشه، نمیتونه تو رو از من بگیره

+نوشته شده در دو شنبه 24 تير 1392برچسب:,ساعت17:41توسط آرش | |

امان از بی خبری، امان از دوری و ندیدن و خبر نداشتن.شب صبح نمی شود، وقتی ندانی چه می کند، کجاست و در خلوتش چه می گذرد، این نیز یک مرحله است که خواهد گذشت مانند همه ی مراحل، چون خدا با ماست/فقط صبر و شکیبایی

  و بردباری..... تدبیر و امید مثل دولت تدبیر و امید

 

 

+نوشته شده در یک شنبه 23 تير 1392برچسب:,ساعت22:28توسط آرش | |

گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام

و ساقه های جوانم از ضرب تبرهاتان زخم برداشته است....

با ریشه چه می کنید؟؟؟؟

گیرم که بر سر این باغ، نشسته در کمین پرنده اید!

پرواز را علامت ممنوع می زنید!

با جوجه های نشسته در آشیانه چه می کنید؟؟!!!

گیرم که می کشید!

گیرم که میبرید!

گیرم که می زنید!

با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟؟!!! 

+نوشته شده در شنبه 22 تير 1392برچسب:,ساعت22:18توسط آرش | |

وقتی دستهایم به کسی که دوستش دارم نمی رسد...

همیشه با دعاهایم او  را در آغوش میکشم..

+نوشته شده در شنبه 15 تير 1392برچسب:,ساعت1:13توسط آرش | |

 عاشق شدن چیز ساده ایست ….

آنقدر که همه ی انسانها

توان تجربه کردن اون رو دارند !

مهم عاشــــــــق ماندن است ؛

بی انتــــــــــها بی زوال

تا ابــــــد ؛ بی منـــــت

+نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:,ساعت23:32توسط آرش | |

 

+نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:,ساعت23:27توسط آرش | |

 

+نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:,ساعت23:24توسط آرش | |

 هر نفـــس

درد است که میکشم !!!

ای كاش یا بودی،

یا اصلا نبودی !!!

این که هستی


و کنارم نیستی

دیوانه ام میکند...

 

+نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:,ساعت23:16توسط آرش | |

 

 

زمان ...

می گـــــذرد ...

چه کنم با دلــــی ...

که از تو ...

توان گذشتنش ...

نیست ...


+نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:,ساعت23:15توسط آرش | |

  

 

امشب

دیوانگی در من بالا زده

نه ســکوت

نه موســــــیقی

نه حتی سیگار ...

هیچ چیز و هیچ چیز

این دیوانگی را تسکین نمیدهد

 

 

 

جز عطر تـنت لعنتــــــي . . .

+نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:,ساعت23:12توسط آرش | |

 مگر خودت نگفتی خداحافظ؟

پس چرا وقتی گفتم"به سلامت" نگاهت تلخ شد؟


برو به سلامت

دیگر هم سراغم را نگیر!

خسته تر از آنم که بر سر راهت بنشینم

و دلیل رفتنت را جویاشوم...

+نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:,ساعت23:11توسط آرش | |

 دلم برای خودم تنگ است ...


خودی که مدت هاست گمش کرده ام ...

به کدامین سو رفته نمیدانم ...

دلم برای خودم تنگ است ...

مدت هاست همه جارا دنبالش میگردم ...

دنیای واقعی ...

دنیای خیالی ...

دنیای مجازی ...

دنیای ......

به بی نهایت ها برای دیدنش چشم دوختم ...

خبری از مسافرم ندارید ؟؟

دلم برای خودم تنگ است ...

+نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:,ساعت23:10توسط آرش | |

 دلم برای خودم تنگ است ...

+نوشته شده در سه شنبه 11 تير 1392برچسب:,ساعت23:9توسط آرش | |

چی میتونم بگم؟؟؟؟ جز اینکه بگم: خدایا شکرت...

+نوشته شده در شنبه 1 تير 1392برچسب:,ساعت22:28توسط آرش | |