عشق ماندگار

عاشقانه

غض لعنتی....

تو می روی و باز نمی گردی...

 

اما چیزی ک میماند...

 

یک بوسه...

 

یک بغض لعنتی...

 

یک آه ...

 

یک سوال بی جواب...

 

هنوز گاهی دلت برای من تنگ میشود؟!!

 

چه دیر شناختمت...

 

و تو چه مهربان میشدی وقتی....دروغ می گفتی!!!!!!

 

+نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392برچسب:,ساعت16:25توسط آرش | |

شبم....

 

تپش میگیرد،

 

وقتی تو در رگهایش جریان نداری....

 

نبودنت با هیچ دارویی درمان نمیشود،

 

و چشمانم با هیچ قرصی بروی نبودنت بسته نمی شود،

 

...و من تا صبح بالای سر خاطرات دورم بیدار میمانم!

 

+نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392برچسب:,ساعت16:23توسط آرش | |

+نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392برچسب:,ساعت16:17توسط آرش | |

ببـــیــــــن

این اسمش دلــــــه !

اگر قرار بــــــود بفهمه که فاصله یعنی چــــــــی

اگر قرار بــــــود بفهمــــه که نمیشــــه …

میشد مغــــــــز !

دلـــــه ..

نمی فهمــــــه … !

خواستم اطلاع بدم.. .

+نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392برچسب:,ساعت16:14توسط آرش | |

گاهی چقدر دلم هوس شیطنت میکند…

از همان شیطنت هایی که حرف تو پشت بند آن باشد که بگویی:

  مگه دستم بهت نرسه…

+نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392برچسب:,ساعت16:13توسط آرش | |

می دونی چه قدر دوست دارم؟؟؟ این قدر دوست دارم که اگه تموم ستاره های تو آسمون رو بشمری هم تموم نشه... عشق چه کلمه زیباییه وقتی تو با منی... وقتی با من می خندی...با من می رقصی...وقتی با هم پرواز می کنیم تو جاده ی عشق... میدونی چیه ؟ دوست دارم! حتی اگه خودت ندونی... حتی اگه خودت نخوای...یعنی درکل میخوامت روانی...!

+نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392برچسب:,ساعت16:12توسط آرش | |

برای دلم گاهی پدر میشوم!

خشمگین میگویم:بس کن تو دیگر بزرگ شدی

+نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392برچسب:,ساعت16:10توسط آرش | |

برایم دعا کن!

اجابتش مهم نیست!

نیاز من آرامشی است که بدانم تو به یاد منی .

+نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392برچسب:,ساعت16:9توسط آرش | |

      بیا با هم رفت و آمد نکنیم ...

                                                                                  مثلا وقتی می آیی نرو...

+نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392برچسب:,ساعت16:7توسط آرش | |

آنقدر جای تو خالیست...

که هیچ گزینه ای آن را پر نمیکند حتی تمام موارد...

+نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392برچسب:,ساعت15:58توسط آرش | |

هوا اینجا کمی دلگیر است ، آنجا را نمی دانم
اینجا ترس فراموش کردنت مثل خره تمام جانم را پر میکند ، آنجا را نمیدانم
اینجا جای خالیت به وسعت یک جهان است ، آنجا را نمیدانم
ای کاش برای تو هم تفاوت بین “اینجا” و “آنجا” فقط یک “ی” باشد …

+نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392برچسب:,ساعت15:58توسط آرش | |

بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم.....

+نوشته شده در دو شنبه 25 آذر 1392برچسب:,ساعت15:56توسط آرش | |

شد خزان گلشن آشنایی
بازم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد بهر تو
وز تو ندیدم جز بدعهدی و بی وفایی

با تو وفا کردم تا به تنم جان بود
عشق و وفاداری با تو چه دارد سود

آفت خرمن مهر و وفایی
نو گل گلشن جور و جفایی
از دل سنگت آه

دلم از غم خونین است
روش بختم این است
از جام غم مستم
دشمن می‌پرستم
تا هستم

تو و مست از می به چمن
چون گل خندان از مستی بر گریه من
با دگران در گلشن نوشی می
من ز فراغت ناله کنم تا کِی

تو و نی چون ناله کشیدن‌ها
من و چون گل جامه دریدن‌ها
ز رقیبان خواری دیدن‌ها
دلم از غم خون کردی
چه بگویم چون کردی
دردم افزون کردی

برو ای از مهر و وفا عاری
برو ای عاری ز وفاداری
بشکستی چون زلفت عهد مرا

دریغ و درد از عمرم
که در وفایت شد طی
ستم به یاران تا چند
جفا به عاشق تا کی

نمی‌کنی ای گل یک دم یادم
که همچو اشک از چشمت افتادم

تا.. کی.. بی.. تو بود
از.. غم.. خون.. دل من
آه از دل تو

گر چه ز محنت خوارم کردی
با غم و حسرت یارم کردی
مهر تو دارم باز
بکن ای گل با من
هر چه توانی ناز
هر چه توانی ناز
کز عشقت می‌سوزم باز

+نوشته شده در جمعه 1 آذر 1392برچسب:,ساعت12:32توسط آرش | |