ندیده عکسامو.... نمیدونه دارم پیر میشم.....
دست خودم نیست.... خدا میدونه دلتنگشم...
گفت : دعا کنی می آید.... گفتم آنکه با دعایی بیاید، با نفرینی می رود..... خواستی بیایی با دعا نیا، با دل بیا
دل نزد توست گرچه دوری ز برم...... جویای توام اگر نپرسی خبرم....... خالی نشود خیالت از چشم ترم...... در قلب منی اگر چه جای دگرم.....
چه زیباست وقتی که می فهمی کسی زیر این گنبد کبود انتظارت را می کشد..... چه شیرین است طعم پیامکی که می گوید.......... کجایی؟
کاش اسم تو را با خط بریل می نوشتند.... صدا کردنت کافی نیست..... شکوه اسم تورا باید لمس کرد.....
بعضی وقتها... از شدت دلتنگی... گریه که هیچ... دلم میخواهد های های بمیرم..... کاش داشتنت... به راحتی دوست داشتنت بود.... در قلب کوچکم.... فرمانروایی می کنی.... کسی نمی داند چه لذتی دارد... بهترین پادشاه تاریخ را در دل داشتن.... مرا پریشانی موهایت نه.... مرا ته ریش خسته ات...دیوانه می کند...
چقدر پر می کشد دلم به هوای تو انگار تمام پرنده های جهان در قلبم آشیانه کرده اند......
من باور دارم که وجود نازنینت..... شایسته دوست داشتن است
در آینه مردی دارد بغض می کند... بیایید بغلش کنید... پشتش را بمالید بگویید همه چیز درست می شود... دلش میخواهد کمی دروغ بشنود.... آیینه را پایین تر نصب کنید..... به گمانم به زانو در آمده است.....
شکر نعمت، نعمتت افزون کند...... کفر، نعمت از کفت بیرون کند..... هر روز می دیدش، بعضی روزا فقط ساعتی که با هم بودن به دعوا و گریه و ... می گذشت...یه روز حدود یک ساعت با هم قدم زدند بدون اینک یک کلمه حرف بزنن....اخم کرده بود و هیچی نمی گفت... یه روز حدود یک ساعت توی ماشین فقط به گریه و زاری گذشت.... یه روز..... البته روزای خوب هم بود.....شاید فکر نمیکردن این لحظات ممکنه تکرار نشه..ممکنه برا چند ماه حتی همدیگه را نبینن.... حتی برای یک لحظه.... تا حالا فکرش رو کردی که معنی این شعر درسته.... باید سرت بیاد تا بدونی.... |
About
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|