نیست و نمیدونم چرا زندگیم اینجوریه دلواپس اونم، اونی که پشت این دوریه دیگه نمی تونم ، دیگه خنده هام هم زوریه از کسی پنهون نیست توی چشمای من خواهشه هیچکی مث اون نیست، دل من با خیالش خوشه گفتنش آسون نیست، این جدایی منو می کشه دست خودم نیست، خدا می دونه دلتنگشم
دلگیـرم از ایــن قابهـای مضحـک بــی روح احوال پـُرسـی هـای معمـولــے چشــمان مــن
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود گاهی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ میشود گاهی دلم برای پاکی های کودکانه ی قلبم میگیرد گاهی آرزو میکنم ای کاش دلی نبود تا تنگ شود تا خسته شود تا بشکند …
امروز که آیینه جوابش سنگ است در ذهن زمانه عشق هم بی رنگ است هرکس که نداند تو خودت میدانی آری به خدا دلم برایت تنگ است
تو را به خدا سپردم خودم را به دلتنگی هام خدا خودش می داند چطور مواظب تو باشد دلتنگی هایم هم خوب بلدند چطور تو را هی به یاد من بیاورند
آسمان به آسمان کوچه به کوچه رویا به رویا … هر جایی که می نگرم با منی اما دلم برایت تنگ می شود !
امروز دوبار دلتنگ شدم ! یک بار برای تو و یک بار برای تو اول برای نداشتنت ، دوم برای نداشتنم دوستت دارم و نداری ام ! می روم و میدانم که تو زودتر رفته ای
چه سر به راه است دلتنگی را میگویم ! از گوشه ی دلم جُم نمیخورد
دلتنگی یعنی شبی با خاطراتت بهش فکر کنی بعد شیرینی یه لبخند بیاد رو لبت و بعد چند لحظه شوری اشک های لعنتی
روزهای سختی رو میگذرونم وقتی که نیستی همه چیز تنگ می شود نفسم دنیایم دلم !
مرد یعنی ... بذار عشقت گله کنه .. فریاد بکشه ..گریه کنه .. حتی با مشتای زنونه اش بکوبه تو بغلت ... آخرش خسته میشه ... میزنه زیر گریه ... همونجا باید بغلش کنی نذار تنها باشه .. حرف نزن.. مرد باید گاهی وقتا مردونگیشو با سکوت گرمش ثابت کنه ... با بغل مهربونش...
عشق بها دارد آری عشق بها دارد
تو مرا نادیده بگیر … و من … بدنم روز به روز کبود تر می شود … از بس … خودم را میزنم ، به نفهمی …!!!
گفته باشم … من درد میکشم اما تو چشمهایت را ببند، سخت است بدانم میبینی و بی خیالی … تویی که روزگاری برایم درمان بودی ..
نیست و نمیدونم چرا زندگیم اینجوریه.......
دست خودم نیست.... خدا میدونه دلتنگشم...
برو... ترس از هیچ ندارم، برو...!!! ترس برای چه؟؟ وقتی میدانم یک روز تف می اندازی به روی تمام آن هایی که به خاطرشون من را از دست دادی....
سپیدی موهایم را سرسری نگیر.... اینجا خیلی وقت است که باران نباریده....
فکر می کنم به بوی تن تو حساسیت دارم... همین که در ذهنم می پیچد.. از چشمم، اشک می آید....
صدای باران می آید... جایی دلی تنگ است... تو گریسته ای یا من ؟
غفلت کرده ای مادر.... پشت این قلب عاشق، فرزندت آرام آرام جان می سپارد.... و تو.... فراموش کردن را به او نیامخته ای ......
دلم گرفته از بی وفایی هات
وقتی کسی در کنارت هست،خوب نگاهش کن
بعضی آدمهــــــا یهـو میــان . . . !
می بخشم کسانی را که هر چه خواستند با من، با دلم، با احساسم کردند و مرا در دور دست خودم تنها گذاشتند/و من امروز به پایان خودم نزدیکم... پروردگارا به من بیاموز در این فرصت حیاتم، آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند.....
تولدی بدتر از مرگ/زنگ زدن چند ثانیه ات هم بخاطر رفع تکلیف بود/بعد خاموشی... کاش هیچوقت به دنیا نمی امدم....
نوازشگر خوبی نبود... سفید شد تار مویی که قسم خورده بود با دنیا عوضش نمی کند....
گاهی پروانه ها هم اشتباهی عاشق می شوند... بجای شمع ، دور چراغ های بی احساس خیابان می گردند...
نه به آمدن کسی دلخوشم و نه از رفتن کسی دلگیر... بی کسی هم عالمی دارد....
من می نویسم تا تو بخوانی... اما حیف... دیگران عاشقانه های مرا می خوانند و به یاد عشقشان می افتند.. وتو... حتی نگاه هم نمی کنی....
من هستم ولی... سهم مرا کس دیگری در آغوش می گیرد.... خاک بر سر من با این بودنم.....
سختـــــ ــــی ها نـمـــ ــــــک زندگـــــ ـــــی اســـــت اماچــــــــــ ـــــــــراکســ ـــی نفهمــــــ ــــــید نمـــــــ ـــــک برایـــــــــــ مــ ــن کــ ـــه خـــ ـــاطراتـــ ــم زخمــــــــــــ اسـ ـــت
دراغوشــــــــ خــودمـــ هســــتم منـــ خــــودم را دراغـــــوشــــ گرفتـــــه امـــــ نـــه چــــندانـــ با لـــــطافــــــتـــــ نه چـندانــــــــ بـا محــــــبتـــــ....... امــــــا وفــادار وفـــــادار |
About
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|